جمعه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۹۲

درد خود سانسوري

من، همين من نيم من، هميشه از سانسور بيزار بودم. يا نبايد گفته ميشد يا درست گفته ميشد. اينكه مصلحت و سياست چي ميگن براي من مفهومي نداشت و نداره. وقتي دلتنگم نوشتم و خيلي از نوشته هام براي خودم بوده اما اونايي كه توي فضايمجازي مي اومده معمولا براي همه بوده. يعني مادر و خواهر و دوست و آشنا و غريبه. اما به واسطه مهاجر بودن و دوري اين نوشته هاي ما كه بعضا در زمان دلتنگي نوشته ميشن باعث دلنگراني عزيزان ميشه. و همينطور همسر جان اصرار بر بي صدا بودن دارند كه متسفانه من سيما و صدام.
به هر حال، من هنوز اينجا خواهم نوشت. اما نه انچه رو كه هميشه به زبان ميارم. خونه فرعي ميشه اينجا و اصل ميره جاي ديگري. اگر دوست داشتيد، اسم و نشوني توي قسمت كامنت ها قرار بديد براتون ادرس جاي جديد و بزارم.
پاينده باشيد.
سيما

هیچ نظری موجود نیست: