دوشنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۹۲

حقیقتی

همیشه همه جا و در همه محافل از برتری نژادی، هوشی و تاریخی خودمان می گوییم...ما ایرانی هستیم. خودمان را چیزی جدای حکومت معرفی می کنیم. و جالب است نمی بینیم که این خود ما بوده است که آنچنان مملکتی ساخته است. مگر می شود مردمان سرزمینی پرهیزکار بوده و حکومتش اینگونه به راه خطا برود؟!
مقاله ای در باب فقر و حقوق می خواندم. و در سطر سطر آن مقاله حقایق مردمانی را می دیدم که سرهای خود را به زیر خروارها بتن و سیمان کرده اند تا نببیند اعمال و رفتار و اراده و تلاش آنهاست که مسبب اصلی وضعیت کنونی است.
ایرانیانی که فریاد خوش و برتری نژادی می زنند نه تنها کاری نصف دیگر نژادها نمی کنند بلکه در اوج بی سوادی، نسل بعدی را آموزش می دهدند. کار را فراموش کرده اند و منتظر رسیدن محصولند. فراموش کرده اند که برای دریافت محصولی خوب، باید شبانه روز تلاش کرد. 
ایرانیانی که ریال به ریال زندگی دیگران را محاسبه می کنند و منبع و مقصد تمامی آنرا می داند و صد البته حلال و حرام بودن آن را قضاوت می کنند.
ما، ایرانیان، فراموش کرده ایم ارزش کار و تلاش را. فراموش کرده ایم هدف و ایمان را. همه چیز خلاصه شده است در سطر سطر بی قانونی و بی اخلاقی. و عجیب نیست درهای پیشرفت و توسعه برای کشوری که مردمانش اصول ابتدایی رشد و توسعه را فراموش کرده اند بسته شده باشد.
سیما
اردیبهشت 1392

هیچ نظری موجود نیست: