جمعه، خرداد ۱۲، ۱۳۹۱

زندگی سخت ما...نه اصلا

خسته نباشی نازنین من...سخت است...روزهای زندگی هیچ انسانی اسان نبوده است...
یک سال گذشت... اینجا کاناداست...سرزمین رویاها (بخصوص اگر در اواخر اپریل بهش نگاه کنید) اینجا سرزمین زیبایی هایی است...و ما بعد از یک سال هنوز کار نداریم...نه تقصیر هیچ کس نیست جز خود ما...باور کنید...شاید باید هایی را لقد کرده ایم...شاید هم نه!!!
اینروزها می گذرد...مثل روزهای تنهایی اما وقایعی هست که با نابود کردن برخی خاطرات نگاهت را به دور دست درد بازتر می کنند...!!!
عزیزم...خسته نباشی...می دانی این بغض لعنتی آمده است تا ما را قوی کند...اما بوی رفتنش می آید...بیا بنشینم و زار بزنیم بر پای مرگ این ترس ...تمام می شود...به زودی...
پ.ن1 این هفته مسابقات فرمول یک است در مونترال
پ.ن2 خدایا...سلام...دو یوو ریمبر می؟
پ.ن3 شادی جایزه خوبی است...!!جایزه تلاش...کدامش کم بوده است...؟!؟!؟
پ.ن4 برای تو دلم بیشتر از خودم تنگ شده است...هر روز صبح با تو حرف می زنم در حاشیه مونت رویال و همیشه یک جواب می شنوم...با منی...مثل همیشه!

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام سیما جان،
راستش خیلی وقته که میخوام برات بنویسم اما تنبلی میکنم. یه روش بهتون پیشنهاد میکنم که خودم و همسرم هر دو به این روش رفتیم سر کار. ما همینجا در مونترال زندگی میکنیم.
فقط به جاب افر ها اکتفا نکنه همسرت. یه سایتی هست که بهت میگم آدرسش رو. اسم تمام شرکتهای کبک توش لیست شده. ما بر اساس فیلد کاریمون شرکتهای دور و برمون رو لیست میکردیم و به مدیر مربوطه رزومه مون رو میفرستادیم. به این روش به فرانسوی میگن
چون اینا گاهی وقتها پست خالی دارن ولی بنا به دلایلی آگهی نمیکنن. مثلا من خودم جای کسی اومدم که ۲ ماه پیشش از اینجا رفته بود. اینجوری یه حسنی هم که داره آدم هیچ رقیبی نداره و اگه جا داشته باشن و رزومت رو بپسندن فوری واسه مصاحبه خبر میکنن و اگه بینن تو همونی هستی که میخوان میگیرنت. البته این رو هم بگم که ما برامون مهم نبود که بیرون جزیره مونترال کار کنیم و تا شرکتی که من کار میکنم ۲۵ دقیقه راه هستش ولی بر خلاف ترافیکم یعنی مونترال زندگی میکنم و بیرون از اون کار و یجورایی عالیه. در هر صورت این تجربه من و همسرم بود و امیدوارم به درد همسرت بخوره.
www.icriq.com

ناشناس گفت...

sima jan ravesh ro yaadam raft begam, behesh migan
"candidature spontanee"
englishesh ro nemidoonam chi misheh moteassefaneh

فریبا گفت...

سلام سیما جان میدانم چه میگویی عزیزم . خیلی از مهاجران هستند که هنوز نتوانستند کاری پیدا کنند از جمله خود ما . انشا الله با اراده قوی که دارید موفق خواهید شد. دوستان پیشنهادات زیادی میدهند و چیزی که من بارها نوشته ام اشتباه کردیم اینکه باید از بد ورود می رفتیم کالج و رشته ای میخواندیم. و اینک ما شروع کردیم چون دوستانی که رفتن به کالج را شروع کردند بعد از 8 - 9 ماه که درسشان تمام شد یک شغل خوب پیدا کردند و از نگرانی ها در آمدند. انشا الله به زودی شما هم از این نگرانی در خواهید آمد. موفق باشید