سه‌شنبه، مهر ۲۶، ۱۳۹۰

بیکار...صفت آینده من

بهانه نیست اگر نمی نویسم این آخرین نخ ارتباطی با علامه را...گاهی اروز می کنم همان باشم که از صبح تا شب به انتظار دریافت یک نامه در آن دانشکده پرسه می زد...اما حقیقت این است...وقت نیست...کمبود وقت هم تمام می شود در این شهر...هر روز به کلاس رفتن و نشستن و نوشتن خطوط پایان نامه...بعد ایران و دفاع و تمام...دیگر نه علامه ای خواهد بود که دلم برای بودن در سایه اش شور بزند...نه بهانه ای برای در ایران بود.هر چه باشد...دنیا جدید است..دنیایی که شغلم می شود بی کار...صفتی که به آسانی به دست نیامد اما سخت خواهد بود...نه؟!؟!؟!

هیچ نظری موجود نیست: