پنجشنبه، آذر ۰۴، ۱۳۸۹

کژ توسعه!

نوزده ساله بودم که مقاله ای در روزنامه عصر آزادگان آن روز بسیار من را به خود جذب کرد . مقاله در باره فردی بود به نام اسحاق اپریم . این فرد استعفا داده شده از تاریخ ایران اثری شگرف در من گذاشت. دکتری اقتصاد از آکسفورد در دهه 20 و سپس بازگشت به ایران و عضویت در حزب توده و در افتادن با کوته نظران بی سواد وطنی که در قامت روشنفکر و نیروی پیشرو و سپس استعفا از حزب و بازگشت به آکسفورد و در نهایت تلاش بی وقفه در ضمینه اقتصاد توسعه و تبدیل شدن به یکی از صاحب نظران این رشته که مساوی بود با قطع رابطه اش با تاریخ ما. تنها زمانی عجیب بودن او را بیشتر دریافتم که دوستانش نامهایی بسیار آشنا در تاریخ ما بودند : کیانوری و انور خامه ای . جلا آل احمد. هوشنگ ابتهاج و .... اپریل حتی کودتای 28 مرداد را هم ندید تا همانند اخوان ثالث "عربده " سر دهد که " زمستان است! حتی زمانی که انقلاب گشت به ایران باز نگشت و در آکسفورد ماند .تا تحقیقاتش را در ضمیته توسعه اقتصادی کشورهایی همانند کنگو ادامه دهد.در آن دورا ن همواره این سوال برایم مطرح بود که چطور یک انسان همانند اپریلپر جوش و خروش به این سادگی خود را از جریان "ایران" می کند .. چگونه ممکن است ؟ چه اتفاقی برای او رخ داده ؟ به چه جمع بندی رسیده بوده؟ مگر می شود چنین انسانی به این سادگی از خود و از گذشته اش "رها شود ؟ مگر جزوه " چه باید کرد؟" را در 1324 همراه جلال آل احمد ننوشت ؟ پس چرا جلال ماند و او رفت . به همین سادگی..... هیچ گاه به جواب این سوالات نتوانستم پاسخ دهم... روزگار گذشت تا با فردی دیگر آشنا شدم ." محمد علی جمال زاده" .. 103 سال عمر کرد و 90 سالش در ژنو بود.! عجب!!!. مگر می شود فردی صاحب نظر در ضمینه ادبیات فارسی 90 سال از عمرش را در خارج ار وطنش باشد. چرا بازنگشت؟ چرا حتی پس از انقلاب علی رغم حمایت انقلابیون از او باز عطای زندگی در تهران را به لقایش بخشید.؟

این روزها تفریح شبهای من قبل از خواب شده است سرک کشیدن بر سرنوشت روشنفکرانی که عربده سر نداده اند.. شلوغ نکرده اند ...و آرام و بی صدا در گوشه انزوای خود "اندیشه" و "خرد" و "هنر" تولید کرده اند.چرا که "خرد" با هیجان و کوته نظری نسبتی ندارد...چقدراین روزها نسبت به نامهای " جلال آل احمد .. احمد فردید . دکتر علی شریعتی .اخوان ثالث. حزب توده. چپ های وطنی .کارکاتورهای روشنفکران اروپایی وطنی " نفرت دارم ...اینان نه خرد تولید کردند که امروز از آن توسعه درو کنیم و نه سوادی داشتند تا برای آیندگان منفعتی به جا بگذارند ...براستی نام اینان در برابر نامهایی چون " احمد بیرشک " "ابراهیم پور داوود" " احسان یار شاطر " پرویز ناتل خانلری" " ذبیح الله منصوری" چه جایی برای بحث دارد!؟

حال می فهمم که عمل اپریل تصمصمی تاریخی بود برای رهایی از روشنفکران بی سواد وطنی که جز عربده و نق و کپی کار دیگری نکردند .

شاید احسان یار شاطر که در آستانه 90 سالگیست حق مطلب را ادا کرده باشد "

"وطن سنگ و خاک و کوه نیست....وطن فرهنگ ماست...زبان ماست "

بقیه اش بماند برای بعد!

نیما

۱ نظر:

سیاوش گفت...

سلام دوست گرامی
نفرت شما از مردان عمل قابل فهم است.
اگرچه خود شخصا از آل احمد وخیلی های دیگر به این علت که فقط نق می زدند و همیشه تکروی را دوست داشتند بیزارم.
اما نباید از حق گذشت که این جریان روشنفکری مورد نفرت شما واین احزاب و سیاست مردان ایران زمین باعث شدند تا در یک نمونه واضح،جریان طالبانی نتواند ایران را مانند افغانستان به هزاران سال قبل ببرند.
خیلی از همان متفکران خاموش در زمینه های مختلف از جمله اقتصاد و علوم انسانی که مورد تایید شما هستند،بارها مستندا( چه مکتوب وچه شفاهی)،سر تعظیم در مقابل بزرگ مردان فوق الذکر فرود آورده اند.
ممنونم
و موفق باشید