پنجشنبه، مهر ۲۲، ۱۳۸۹

یک روزمرگی...با کمی چاشنی امید

یکی از بدترین قسمت های این انتظار،نبودن نیما در کنارم و نبودن در اتفاقات مهم زندگی مشترکمان است.نیاز من به ورود به کانادا در کنار همسر آنچنان زیاد است که باورش برای خودم که همیشه دختری مستقل بودم غیر قابل قبول است.گاهی فکر می کنم.خوب حتما بایدی در کار است.اما هیچ بایدی نباید مرا تا این اندازه اجبار کند به این تنهایی...

سفارت دمشق اکنون به مدت 4 ماه است-حداقل در میان افراد وبلاگ نویس که من به آنها گه گاه سری می زنم- برای ایرانیان هیچگونه ویزایی صادر نکرده است.نمی دانم این روند تا کی ادامه خواهد داشت.امیدوارم به زودی این قفل شکسته شود و اخبار خوشی به گوش برسد...

سیما

اکتبر 2010-10-14 مهر 1389

هیچ نظری موجود نیست: